باید بگم اولین باره که من دلم می خواد کاش همین الان یکی از کتاب هام پیشم می بود. دلم براش واقعا پر کشیده. کودوم کتاب؟ چهار میثاق. بهش نیاز دارم. نیاز دارم چهار تا میثاقش رو مرور کنم. نیاز دارم پیشم می بود و با خوندنش آروم می شدم. اولین باره که دلم می خواد از ته قلبم بار ها و بار ها بازهم بخونمش.

 

و اما شهر اردبیل.بار ها و بار ها حکایت برف های اردبیل رو شنیده بودم. توی تلوزیون، از بچه های خوابگاه، و . حالا دقیقا کنار پنجره ی بخار کرده نشستم و دارم دونه های برف اردبیل رو تماشا می کنم که هر کودومشون اندازه ی یه دسمال کاغذی گوله شده اس :) آرامش، شهر رو قورت داده و آسمون تصمیم گرفته با تمااام وجودش دونه های مرواریدی  شو بپاشه روی سر و صورت شهر. من برف رو نشونه می دونم. من بارون رو نشونه می دونم. من آدم های خوب رو نشونه می دونم. من مسافرت امسال رو نشونه می دونم. من برگشت انرژی مثبتی که سال ها به دنیا پرت کردم رو نشونه می دونم. نشونه ی خدا.

مثل سکوت بعد از برف

رو ,نشونه ,های ,دونم ,ها ,برف ,می دونم ,نشونه می ,رو نشونه ,دونم من ,بار ها

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه اینترنتی قاصدک طلایی دانلود فایل های کمیاب نرم افزار هوشمند مدرسه اجناس فوق العاده طراحی سایت | سایت ساز | شرکت طراحی سایت ارزان تهران پاسخ به شبهات فضای مجازی خلاصه کتاب دانش خانواده و جمعیت ویراست سوم گيمريما دانلود کتاب اخلاق حرفه ای در مدرسه فرامرز قراملکی دانلود آهنگ جدید